خودانگيزش به طور خودانگيخته از نيازهاي روان شناختي، كنجكاوي، و تلاشهاي فطري براي رشد، حاصل ميشود. وقتي افراد به صورت دروني با انگيزه مي شوند، به خاطر علاقه، احساس چالشي كه فعاليت خاصي ايجاد مي كند، و " به خاطر لذتي كه از آن مي برند" رفتار مي كنند. اين رفتار به صورت خودانگيخته، نه به دليل وسيله اي( بيروني )، روي مي دهد. در عمل، خودانگيزش، براي دنبال كردن تمايلات و به خرج دادن تلاش لازم براي پرورش دادن مهارتها و تواناييها، انگيزش فطري را تامين مي كند. وقتي افراد به كارهايي مشغول مي شوند و احساس شايستگي و خودمختاري مي كنند، با گفتن " اين كار جالب است " " اين كار تفريح است " يا " من از انجام دان آن لذت ميبرم" انگيزش دروني خود را ابراز ميكنند. خودانگيزش، انگيزشي طبيعي است كه به طور خودانگيخته از نيازهاي افراد به شايستگي و خودمختاري به وجود مي آيد. بنابراين، رويدادهاي بيروني نمي توانند در افراد انگيزش دروني به وجود آورند، ولي مي توان از آنها براي كمك كردن به انگيزش دروني اي كه از قبل دارند، استفاده كرد. بنابراين با استفاده سنجيده از از رويدادهاي بيروني مي توان علاوه بر انگيزش بيروني افراد به انگيزش دروني آنها نيز كمك كرد. تقويت كردن انگيزش دروني، با ارزش است زيرا منافع زيادي را براي فرد به ارمغان مي آورد كه استقامت، خلاقيت، درك مفهوم، و سلامت ذهني از آن جمله هستند.
اختلال وسواس فكري يك اختلال متداول عصبي-شناختي در برخي افراد است كه با دو نوع مشخص از علائم شناخته مي شود: افكار وسواسي و رفتارهاي اجباري. وجود هركدام از اين علائم در فرد مي تواند نشان دهنده وجود اختلال وسواس فكري باشد. افكار وسواسي افكاري ناخواسته و نگران كننده هستند كه منجر به پريشاني، اضطراب و يا ترس مي شوند و محتواي آن مي تواند تقريبا هر چيزي باشد. ترس از آلوده شدن به ميكروب ها، مرور كردن افكار خشن در ذهن و يا شك مداوم در انجام يك سري اعمال و رفتار مي تواند مثال هايي از افكار وسواسي باشد. به خاطر داشته باشيد اين افكار گاها از نظر محتوا، منطقي نيستند و كنترل آن ها تقريبا غير ممكن است.
رفتارهاي اجباري، مجموعه اقداماتي است كه فرد براي كاهش درد و رنج افكار وسواسي، متوقف كردن آن و يا جلوگيري از وقوع اتفاقات ناگوار آن ها را انجام مي دهد. غالبا هيچ ارتباط منطقي بين افكار وسواسي و اجبار وجود ندارند، اما گاهي اوقات مي توان آن ها را به يكديگر مرتبط دانست. براي مثال، كسي كه افكار وسواسي نسبت به ميكروب دارد، مرتبا دست هاي خود را مي شود. فرد مبتلا به اختلال وسواس فكري، واقعا در تلاش است تا بتواند رفتارهاي خود را كنترل كند حتي گاها با وجود اينكه مي داند اين رفتار منطقي نيست اما از لحاظ احساسي خود را مجبور به انجام آن مي داند. خبر خوب اين است كه علائموسواس قابل كنترل است و بهترين راه حل براي درمان قطعي وسواس، مراجعه به كلينيك درمان وسواس است.
انواع وسواس فكري كدام است؟
در واقع از نظر علمي دسته بندي براي انواع وسواس فكري وجود ندارد. اما بر اساس علائم، مي توان انواع وسواس فكري را توصيف كرد. شخصي كه مبتلا به اختلال وسواس فكري است، با توجه به علائمي كه دارد مي تواند در چند دسته بندي نيز قرار گيرد و هر نوع وسواس فكري و يا رفتار اجباري را داشته باشد. اما انواع وسواس فكري غالبا با دسته بندي هاي زير معرفي مي شوند:
افكار پرخاشگرانه يا جنسي : نوع متدوالي از افكار وسواسي، افكاري مرتبط با آسيب رساندن به ديگران است. مرور شدن تصاويري از خشونت گري و پرخاش به ديگران در ذهن فرد كه ممكن است جنبه هاي جنسي نيز داشته باشد.
ترس از صدمه رسيدن به ديگران : برخي از افراد، به جاي ترس از آسيب رساندن، از آسيب ديدن عزيزان شان واهمه دارند. براي مثال ممكن است شخصي اين افكار وسواسي را داشته باشد كه فرزند او طي يك تصادف كشته شود. در اين صورت براي جلوگيري از بروز همچين اتفاقي، ممكن است رفتارهاي اجباري متعددي انجام دهد. مسئوليت رفت و آمد فرزند خود را قبول كند و يا وسيله نقليه او را به دفعات چك كند تا مطمئن باشد كه سالم است.
ترس از ميكروب ها و آلودگي ها : از جمله متداول ترين انواع وسواس فكري، ترس از ميكروب ها و نياز به شستن مكرر دست ها است. بسياري از افرادي كه داراي اختلال وسواس فكري هستند از ميكروب ها واهمه دارند و ممكن است براي رهايي از اين افكار دست به رفتارهاي اجباري متفاوتي بزنند. شستن مكرر دست ها و وسايل شخصي نمونه اي از اين رفتار ها است.
شك و ترديد در ناقص انجام دادن كار : اختلال وسواس فكري موجب مي شود كه شخص مدام شك داشته باشد كه كاري را درست و كامل انجام داده است يا خير. براي مثال شخصي را در نظر بگيريد كه از منزل خود خارج مي شود و در خانه را قفل مي كند. فكر وسواسي درست انجام دادن كار موجب مي شود تا او براي چك كردن قفل بودن درب منزل تا چندين بار در روز به منزل خود مراجعت كند و بسته بودن درها را امتحان كند.
مسائل مربوط به اموز مذهبي و انجام گناه : يكي ديگر از انواع وسواس فكري، داشتن وسواس و نگراني در مورد غير اخلاقي بودن يا گناهكار بودن شخص است. برخي از افراد ممكن است در نتيجه اين افكار مدام در حال نماز خواندن و دعا كردن باشند.
خود كنترلي : ترس از دست دادن كنترل خويش و انجام رفتارهاي غير ارادي و نامناسب، ترسي است كه در ذهن برخي از افرادي كه از اين اختلال رنج مي برد وجود دارد. برخي از افراد ممكن است نگران باشند كه ناگهان در جمع شروع به داد و فرياد زدن كنند، برخي ديگر ممكن است نگران آسيب رساندن به شخص ديگري باشند. اين افكار ممكن است در ادامه با هرگونه رفتار اجباري پيگيري شود. اما نكته مهم در اين مدل از انواع وسواس فكري اين است كه ممكن است اين افكار منجر به انزواي فردي شوند. زيرا شخص از نزديك شدن به ديگران و برقراري ارتباط با آنها واهمه دارد.
ترتيب و تقارن : نظم و ترتيب دادن وسايل و اشيا "به صورت كاملا دقيق" يكي از متدوال ترين انواع وسواس فكري است. افرادي كه به اين افكار وسواسي مبتلا هستند، براي نظم و ترتيب دادن اشيا به طور كاملا مرتب و يا متقارن زمان نسبتا زيادي صرف مي كنند. آن ها هم چنين ممكن است افكار خرافاتي در مورد برخي از اعداد و يا الگوهاي تقارني در ذهن خود داشته باشند.
همان طور كه پيش تر به آن اشاره كرديم، انواع وسواس فكري ممكن است طبقه بندي بيشتري از موارد ذكر شده داشته باشد. اعتقادات به جادو يا تفكرات جادويي، وسواس در مورد بدن خود، وسواس در مورد الگوي تنفسي و ... مي تواند از جمله انواع وسواس فكري باشد.
وسواس فكري (OCD) كودكان چيست؟
همان طور كه در قسمت هاي قبل به آن اشاره كرديم، وسواس فكري (OCD) نوعي اختلال است كه بر وضعيت فكري بر نحوه فكر كردن كودكان (و بزرگسالان) تاثير ميگذارد. اگر كودك شما دچار وسواس فكري - عملي Obsessive-Compulsive Disorder)) است و يا علائمي دارد كه نشان دهنده بروز اين بيماري است، بهتر است بدانيد كه اين مساله فقط مخصوص كودك شما نيست. برآوردها نشان ميدهد كه از هر 100 كودك، يك نفر داراي وسواس فكري (OCD) است. در واقع ميتوان گفت، ميليونها نفر در سراسر جهان از وسواس فكري كودكان رنج ميبرند. زيرا وقتي كودكي مبتلا به وسواس فكري (OCD) ميشود. در واقع والدين ، اعضاي خانواد، دوستان و حتي معلمان و كاركنان مدرسه خود را نيز به طور ناخواسته تحت تاثير رفتار خود قرار مي دهد.
نكته بسيار مهمي كه والدين بايد به آن توجه كنند اين است : خودتان را به دليل وسواس فكري (OCD) كودك خود سرزنش نكنيد! حتي والديني كه بدترين رفتار را داشته باشند نيز دليل به وجود آمدن اين اختلال در كودكان نميشوند.
وسواس فكري (OCD) مرحله گذرايي نيست كه فرزند شما از آن عبور كند. پسر و يا دختر شما به طور عمد رفتار ناشايستي از خود بروز ندادهاند و يا سعي در جلب توجه بيشتر ندارند. در واقع كودك شما در اين ميان مقصر نيست و از همه مهم تر، شما نيز مقصر نيستيد. وسواس فكري (OCD) نوعي اختلال عصبي شناختي است. اين جمله به اين معني است كه مغز كودكي كه داراي وسواس فكري (OCD) است، نسبت به كودكي كه وسواس فكري (OCD) ندارد؛ به گونهاي متفاوت عمل ميكند. شناسايي علائم وسواس فكري در كودكان و مراجعه به كلينيك درمان وسواس، موثرترين اقدامي است كه والدين مي توانند براي بيماري فرزند خود انجام دهند.
شناسايي علائم وسواس فكري در كودكان
همان طور كه گفتيم، به عنوان والدين كودك، بسيار مهم است كه شما بتوانيد با دقت بر رفتار كودك خود علائم بيماري را در او تشخيص دهيد و اولين قدم را براي كمك به درمان كودك خود برداريد. در برخي از موارد اين رفتارها توسط والدين قابل مشاهده و شناسايي است. مانند ديدن علائم زير :
- كودكي كه دستهاي خود را بيش از حد ميشورد.
- كودكي كه براي مدت زمان طولاني و به صورت مكرر قفل بودن درها را چك ميكند.
اما در برخي از موارد اين رفتارها توسط والدين قابل شناسايي نيست، زيرا تنها در ذهن كودك اتفاق ميافتد، براي مثال كودكي كه جلوگيري از اتفاقات وحشتناك به طور مداوم در حال دعا كردن است. كودكان گاهي وسواس خود را به عنوان "افكار بد"، "ترس" و يا "نگراني" توصيف ميكنند. در برخي موارد واقعا بيان كلمات و يا توصيف حالتها و افكار به والدين براي آنها بسيار سخت است و اين امر باعث آزار و اذيت آنها ميشود. در نتيجه آنها احساس ميكنند مجبورند با انجام فعاليت هاي وسواس گونه موجب كاهش اضطراب و يا ناراحتي خود شوند. كه البته اين كار امري موقتي است.
شناسايي اين افكار توسط والدين كمك بزرگي براي درمان قطعي وسواس در كودكان است.
درمان قطعي وسواس فكري چگونه صورت مي گيرد؟
اگر با مرور انواع وسواس فكري، فكر مي كنيد كه شما و يا كودك شما داراي اين اختلال است. مي توانيد براي درمان قطعي وسواس فكري، اقدامهاي بسيار موثر و اساسي برداريد. اصول اوليه اين قدمها به صورت زير است:
- فهميدن و درك وسواس فكري (OCD) (شما در مرحله اول بايد بدانيد كه وسواس فكري (OCD) چيست و چه رفتارهايي اصلا در اين گروه دسته بندي نميشوند. دلايل به وجودآمدن وسواس فكري (OCD) را بدانيد و در اين باره مطالعه داشته باشيد.)
- يافتن يك درمانگر مناسب براي انجام روند درمان در كلينيك درمان وسواس فكري
- يادگيري نحوه تشخيص و پاسخ به علائم به اين بيماري (شما بايد بياموزيد كه درمانگر خود باشيد)
براي رسيدن به درمان قطعي وسواس فكري دانستن و رعايت موارد زير الزامي است :
نكته اول : اختلال وسواس فكري (OCD) يك بيماري مزمن است.
اختلال وسواس فكري (OCD) مانند يك بيماري مزمن است و يك درمان مقطعي و قطعي براي آن وجود ندارد و ممكن است اين بيماري هميشه در پس زمينه رواني افراد وجود داشته باشد. اما با اين حال اصلا جاي نگراني نيست. زيرا درست مانند بيماريهاي ديگري مانند آسم، آلرژي و يا ديابت، افراد بايد بياموزند كه چگونه مي توانند وضعيت خود را با درمان مناسب مديريت كنند. در واقع افراد مبتلا به اختلال وسواس فكري (OCD)، ميتوانند با آموزش صحيح، نحوه مديريت علائم بيماري خود را بياموزد و از عود مجدد آن جلوگيري كنند.
نكته دوم : درمان شناختي رفتاري (CBT) بهترين روش درمان قطعي وسواس فكري است.
درمان شناختي رفتاري (CBT) كه گاهي اوقات با دارو نيز همراه است، كمك شايان توجهي به تسكين اين اختلال ميكند. معمولا اختلال وسواس به عنوان يك اختلال رواني دسته بنده نمي شود و بيشتر از آن به عنوان يك بيماري ژنتيكي با مولفه هاي رفتاري خاص ياد مي شود. بنابراين استفاده از يك درمانگر متخصص در كلينيك درمان وسواس مي تواند كمك شايان توجهي به تسريع روند درمان داشته باشد. درمان شناختي رفتاري (CBT) از جمله موثرترين روشهاي درمان اختلال وسواس فكري (OCD) كودكان نيز شناخته شده است و روش مورد تاييد موسسات شناخته شدهاي مانند آكادمي روانپزشكي كودك و نوجوان آمريكا و دانشكده پزشكي هاروارد است.
نكته سوم : درحالي كه استفاده از دارو مفيد است، اما به تنهايي درمان كاملي نيست.
اين طبيعي است كه ما هميشه به دنبال سريع ترين و راحت ترين كار براي درمان قطعي وسواس فكري باشيم. استفاده از دارو ، آن هم به تشخيص پزشك منخصص، تنها قسمتي از يك برنامه درماني موفق است. درمان دارويي در بهترين حالت، به طور متوسط حدود 60-70 درصد علائم را كنترل مي كند. علاوه بر اينكه براي انتخاب داروي مناسب بايد فاكتورهاي زيادي مانند عوارض جانبي و تفاوت هاي فردي را در نظر گرفت. اين نكته را نيز در خاطر داشته باشيد كه در اكثر موارد قطع دارو منجر به عود مجدد و سريع علائم مي گردد.
نكته چهارم : درمان قطعي وسواس يا كمك خود شما ممكن خواهد بود.
با استفاده از روش هاي درماني، شما مي آموزيد كه چگونه علائم خود را مديريت كنيد. با پيشرفت درمان، مسئوليت هدايت درمان از درمانگر به تدريج به سمت خود شما تغيير خواهد كرد. انجام تمرين ها و الگوهاي مديريت علائم، مهم ترين عامل درمان قطعي وسواس فكري در شما است.
طرحواره درماني به چه شكل است؟
نكاتي مهم و اساسي درباره طرحواره درماني:
طرحواره درماني هيجاني:
انواع طرحواره درماني:
آموزش طرحواره درماني:
۱۰ مشكل زناشويي كه زوج درماني به رفع آنها كمك ميكند
تصميم به كمكگرفتن از مشاور زوج درماني، گام بزرگي است. اين كار به معني اين است كه بپذيريد مشكلي در رابطه عاطفي شما وجود دارد؛ مسئلهاي كه پذيرش آن آسان نيست و به شجاعت نياز دارد! اگر تجربهي مراجعه به مشاور را نداشتهايد، ممكن است زوج درماني برايتان كمي گيجكننده باشد. فراموش نكنيد، انتخاب مشاور زوج درماني و روش درماني مناسب اهميت فراواني دارد. در اين مقاله شما را با ۱۰ مشكل زناشويي آشنا خواهيم كرد كه زوج درماني به رفع آنها كمك ميكند.
۱. وقتي اعتمادتان را به يكديگر از دست دادهايد
ازبينرفتن اعتماد بين زوجها، يكي از دلايل رايج مراجعه به مشاور زوج درماني است. فرقي نميكند خيانت جنسي، بيوفايي احساسي، دروغهاي دنبالهدار يا فريبكاري مالي باشد؛ بازسازي بنيان اعتماد ازدسترفته كار سادهاي نيست. خلق فضايي براي گفتگو كه در آن هر دو طرف، آزادانه از خواستهها و آسيبهايشان بگويند، به ترميم اين شكاف كمك ميكند.
۲. وقتي بحثوجدل روزبهروز بيشتر ميشود
آيا احساس ميكنيد زندگي روزمرهتان حول بحثوجدل دربارهي مسائل مختلف ميگذرد؟ اين جدلها ممكن است بحثهاي جزئي يا دادوفريادهايي پرسروصدا باشند؛ اما اگر روند افزايشي دارند، يعني يك جاي كار ميلنگد. شايد دليل بحثها مشكل شخصي يكي از دو طرف باشد، اما بههرحال ميتواند منجر به بحثوجدلهاي ادامهدار شود. درسوي ديگر ممكن است دليل اين برخوردها، مسائلي جدي باشد كه به آنها بيتوجه بودهايد و پرداختن به آنها را پشت گوش انداختهايد.
۳. وقتي بهسختي باهم ارتباط برقرار ميكنيد
آيا احساس ميكنيد طرف مقابل شما را نميفهمد يا هميشه به شما بيتوجهي ميكند؟ شايد مشكل جدلهاي آشكار نباشد. گاهي با خود فكر ميكنيد و ميبينيد از حالوهواي احساسي شريك زندگيتان هيچ نميدانيد و او برايتان فرقي با يك غريبه ندارد! بيشتر وقتها يكي از آثار مثبت مشهود زوج درماني، افزايش برقراري ارتباط و بهبود كيفيت رابطهتان است. مشاوري باتجربه به شما كمك ميكند تا بتوانيد با يكديكر ارتباط برقرار كنيد، به يكديگر گوش كنيد و يكديگر را بهتر و بيشتر بفهميد.
۴. وقتي احساس ميكنيد مشكلي وجود دارد، اما نميدانيد چرا يا چيست
مانند مشاورهي شخصي، زوج درماني نه تنها به رفع مشكلات كمك ميكند، بلكه گاهي به شناسايي آنها منجر ميشود. براي مثال ممكن است حس كنيد برخي چيزها در ازدواجتان مانند گذشته نيست، اما نميتوانيد بهطور دقيق بگوييد چه چيزهايي! شايد احساس ميكنيد مانند سابق با همسرتان راحت نيستيد يا باگذر زمان حس ناخوشايندي نسبت به او پيدا كردهايد، اما نميدانيد چرا. بيشتر وقتها نشانههاي زودهنگامي وجود دارند كه به شما ميگويند تعامل شما دو نفر دارد به بدهوبستاني ناسالم و ناكارآمد تبديل ميشود. اما شايد شما متوجه اين نشانهها نشويد! اين به معني اين نيست كه يكي از دو طرف مقصر است؛ بلكه ممكن است لازم باشد رابطهتان را كمي اصلاح كنيد؛ جلسهي زوج درماني مكان مناسبي براي آغاز اين روند است.
۵. وقتي ميخواهيد موضوعي را به همسرتان بگوييد، اما نميتوانيد
گاهي اثرگذاري زوج درماني در همان جلسهي مشاوره آغاز ميشود؛ اينجا مكاني امن و حمايتگر است كه كمكتان ميكند از موضوعاتي صحبت كنيد كه در موقعيتهاي ديگر سخن گفتن از آنها برايتان دشوار است. مشاور باتجربه با حضور گرم و حمايتگرش به شما كمك ميكند تا بر ترستان از درميان گذاشتن برخي موضوعات با همسرتان، غلبه كنيد.
۶. وقتي يك يا هيچيك از دو طرف نميتوانند بحثي سازنده داشته باشند
بر مبناي پژوهشهاي «جان گاتمن» (John Gottman) در زمينهي پايداري ازدواج و شاخصهاي پيشبينيطلاق، چگونگي مديريت بحثها توسط زوجها نشاندهندهي اين است كه رابطهشان پايدار خواهد ماند يا نه. ممكن است قهر كنيد، فرياد بزنيد، تلافي كنيد يا به پرخاشگري بياثر روي بياوريد. رفتارهاي ناكارآمد و آسيبرسان در هنگام بحثوجدل، يكي دو تا نيستند. اغلب هم اين رفتارها باعث بدترشدن وضعيت ميشوند.
۷. وقتي بحراني را پشت سر گذاشتهايد كه بر رابطهتان تأثير گذاشته است
گاهي مسئله، بحراني كه پشت سر گذاشتهايد نيست؛ بلكه تأثيري است كه آن بحران بر رابطهتان بهجا گذاشته است. براي مثال بسيار پيش ميآيد كه زوجها با ازدستدادن فرزندشان، از يكديگر جدا ميشوند. بيكاري بلندمدت يكي از دو طرف، دورهي بيماري طولانيمدت يا آشفتگي خانوادهي يكي از آن از ديگر بحرانهايي هستند كه ممكن است، باعث فاصلهگرفتن زوجها از يكديگر شوند. شايد در ميانهي چنين بحرانهايي، كمتر به زوج درماني فكر كنيد؛ هرچه باشد بهاندازهي كافي درگير مشكلات هستيد. اما تلاش براي تقويت رابطهتان نهتنها به حفظ پيوند ازدواجتان كمك ميكند، بلكه شما را براي مقابله با بحرانهاي آينده قويتر ميكند.
۸. وقتي احساس ميكنيد در چرخهاي ناخوشايند گير افتادهايد
زوجها در زندگي روزمرهشان الگوهاي متعددي را در پيش ميگيرند. از زمان و چگونگي صرف غذا و خوابيدن (كيفيت نامناسب خواب در مشكلات زناشويي مؤثر است) گرفته تا زماني كه باهم يا جدا از هم سپري ميكنند، چگونگي مديريت كارهاي خانه و تعامل آنها با خانوادههاي يكديگر، همگي در كيفيت رابطهي زوجها نقش دارند. الگوي ناخوشايند ممكن است عادتي ساده باشد؛ مانند همسري كه پيوسته از مشكلات كارياش مينالد و درمقابل هيچوقت پاي صحبتهاي طرف مقابل نمينشيند يا دستكم گوش شنوايي براي آن ندارد. شايد هم كمي عميقتر باشد، مانند تقسيم ناعادلانهي كارهاي خانه براي مدتي طولاني. هرچه طول عمر اين الگوها بيشتر شود، براي تغيير آنها به زمان بيشتري نياز خواهيد داشت، پس سريعتر اقدام كنيد.گفتار درماني
۹. وقتي صميميت احساسي ازبينرفته يا بسيار ناچيز است
عجيب نيست اگر پس از ۱۰ سال زندگي مشترك، احساس كنيد عشقتان مانند سابق آتشين نيست. اين مسئله معمولا بهدليل اين است كه زندگي روزمره و درگيريهاي آن باعث ميشوند، برقراري ارتباط در پسزمينه قرار بگيرد. گاهي با خودآگاهي، تغيير اولويتها و صرف وقت و انرژي براي رابطهتان، مسئله به سادگي حل ميشود. اما گاهي وقتها مسئله جديتر است. وقتي دو طرف براي مدت طولاني راهشان را از هم جدا كردهاند، عادتهاي جديد و گاهي ناهمخوان با طرف ديگر پيدا كردهاند يا مدتهاست كه نيازهايشان را جاي ديگري تأمين ميكنند، بازيابي صميمت گذشته به تلاش خيلي بيشتري نياز دارد.
۱۰. وقتي رابطهي جنسي به مشكل تبديل شده است
مسائل مربوط به رابطهي جنسي ميتوانند دليل بروز مشكل در رابطه باشند، همچنين ممكن است نشانهي وجود مشكل باشند. گاهي تغيير كاملا آشكار است؛ رابطه مكرر كاهش مييابد و تقريبا به هيچ ميرسد. اين امر تأثير نامطلوبي بر رابطهي دو طرف دارد. درسوي ديگر ممكن است تغيير، تدريجي باشد؛ ممكن است درعين حفظ رابطهي جنسي ديگر از آن لذت نميبريد و طرف مقابل ارضايتان نميكند. گاهي مسئله بغرنجتر است، مانند زمانيكه يكي از طرفين نارضايتياش را اعلام ميكند، پيوسته ازسوي طرف مقابل رد ميشود يا هنگاميكه از رابطهي جنسي بهعنوان ابزار چانهزني استفاده ميشود. فكر نكنيد كه لزوما به آخر خط رسيدهايد؛ مشاوري حرفهاي ميتواند در اين زمينه به شما كمك كند.