روانشناسي رفتاري

خدمات و مشاوره در زمينه سلامت

روانشناسي رفتاري

۷۰ بازديد

روانشناسي رفتاري بررسي ارتباط ميان ذهن و رفتار ما است. پژوهشگران و دانشمنداني كه در زمينه‌ي روانشناسي رفتاري مطالعه مي‌كنند، در تلاشند تا درك كنند دليل رفتارهاي ما چيست و الگوهاي رفتارها و اقدامات ما را بشناسند. رفتارگراها معتقدند كه واكنش‌هاي ما به محرك‌هاي محيطي، اعمال ما را شكل مي‌دهند. پژوهشگران اين حوزه اميدوارند بتوانند با استفاده از رفتارگرايي به شناخت الگوهاي رفتاري و در نتيجه پيش‌بيني رفتار انسان و همچنين حيوانات دست پيدا كنند. در اين صورت انسان‌ها مي‌توانند رفتارها و عادات فردي بهتري در خود ايجاد كنند و از اين طريق جوامع انساني نيز تبديل به مكان‌هاي بهتري براي زندگي شوند.

پرفروش‌ترين كفش‌هاي ورزشي مردانه

رفتارگرايي كه با نام روانشناسي رفتاري نيز شناخته مي‌شود، يك نظريه‌ي آموزشي بر پايه‌ي اين ايده است كه همه‌ي رفتارها از طريق شرطي شدن حاصل مي‌شوند. شرطي شدن از طريق تعامل با محيط رخ مي‌دهد.

بر اساس اين سبك فكري، رفتار مي‌تواند به روشي منظم و قابل مشاهده و بدون توجه به حالت‌هاي رواني دروني بررسي شود.

در سبك فكري رفتارگرايي، اساسا تنها رفتارهاي قابل مشاهده و ملموس بايد در نظر گرفته شوند، زيرا شناخت‌ها، احساسات و حالت‌هاي رواني بسيار ذهني هستند.

رفتارگراهاي سخت‌گير بر اين باورند كه هر فرد به طور بالقوه و بدون توجه به پيش‌زمينه‌ي ژنتيكي، ويژگي‌هاي شخصيتي و افكار دروني‌اش مي‌تواند آموزش ببيند كه هر كاري را در محدوده‌ي توانايي‌هاي فيزيكي‌اش انجام دهد و اين مسئله تنها به شرطي شدن صحيح نياز دارد.

يك تاريخچه‌ي بسيار كوتاه

رفتارگرايي به طور رسمي با انتشار مقاله‌ي كلاسيكي از «جان بي. واتسِن»، روانشناس اهل ايالات متحده، با عنوان «روانشناسي به گونه‌اي كه رفتارگرايان آن را مي‌بينند» در سال ۱۹۱۳ به وجود آمد. اصل مطلبِ اين مقاله به صورت نقل قول زير از واتسِن، كه اغلب به عنوان پدر رفتارگرايي شناخته مي‌شود، به خوبي بيان مي‌شود:

«يك‌دوجين كودك سالم را در دنياي ويژه‌ي خودم، در اختيار من قرار دهيد تا آنها را پرورش دهم. تضمين مي‌كنم كه هر كودكي را كه به طور تصادفي انتخاب كنم، مي‌توانم بدون توجه به استعدادها، علايق، گرايش‌ها، توانايي‌ها، حرفه‌ها و نژاد اجدادش، براي فراگيري هر نوع تخصصي كه بخواهم، مانند پزشك، وكيل، هنرمند، تاجر و حتي گدا و دزد، تربيت كنم.»

به بيان ساده‌تر، رفتارگراهاي سخت‌گير بر اين باورند كه همه‌ي رفتارها نتيجه‌ي تجربه هستند.

هر فردي بدون توجه به پيش‌زمينه‌اش مي‌تواند آموزش ببيند تا با شرطي شدن درست به روشي خاص رفتار كند.

از حدود دهه‌ي ۱۹۲۰ تا اواسط دهه‌ي ۱۹۵۰، رفتارگرايي به سبك فكري غالب در روانشناسي تبديل شد. برخي بيان مي‌كنند كه محبوبيت روانشناسي رفتاري به اين دليل افزايش يافت كه توانست روانشناسي را به عنوان علمي عيني و قابل اندازه‌گيري معرفي كند. پژوهشگران علاقه‌مند بودند كه نظريه‌هايي ارائه دهند كه به وضوح قابل توصيف باشند و به طور تجربي قابل اندازه‌گيري باشند، اما در عين حال بتوانند سهم و اثري در اساس زندگي روزمره‌ي انسان‌ها داشته باشند.

دو نوع اصلي شرطي شدن:

۱. شرطي شدن كلاسيك

شرطي شدن كلاسيك روشي است كه اغلب در آموزش رفتاري به كار گرفته مي‌شود كه در آن يك محرك خنثي با يك محرك طبيعي همراه مي‌شود. در نهايت، محرك خنثي همان واكنش محرك طبيعي را برمي‌انگيزد، حتي بدون اينكه محرك طبيعي خودش را نشان دهد. محرك مرتبط اكنون با نام محرك شرطي شده شناخته مي‌شود و رفتار آموخته شده، واكنش شرطي شده ناميده مي‌شود.

۲. شرطي شدن عامل

شرطي شدن عامل كه گاهي به عنوان شرطي شدن ابزاري از آن نام برده مي‌شود، روشي از يادگيري است كه از طريق تقويت و تنبيه انجام مي‌شود. طي شرطي شدن عامل، يك وابستگي ميان يك رفتار و يك پيامد براي آن رفتار ايجاد مي‌شود. هنگامي كه نتيجه‌ي مطلوب در پِيِ يك اقدام مي‌آيد، احتمال تكرار شدن آن رفتار در آينده بيشتر خواهد شد. از سوي ديگر، واكنش‌هايي كه در پيِ آنها خروجي‌هاي نامطلوب مي‌آيند، نيز در آينده با احتمال كمتري رخ خواهند داد.

نكاتي كه بايد بدانيم

يادگيري مي‌تواند از طريق وابستگي‌ها رخ دهد

روند شرطي شدن كلاسيك با ايجاد يك وابستگي ميان يك محرك محيطي و يك محرك طبيعي انجام مي‌شود. در آزمايش‌هاي كلاسيك «ايوان پاولُف» روانشناس روس، سگ‌ها وقت غذا خوردن را در ابتدا با صداي زنگ و سپس ديدن روپوش سفيد دستيار آزمايشگاه مرتبط مي‌دانستند. در نهايت تنها ديدن روپوش سفيد واكنش ترشح بزاق را در سگ‌ها به وجود مي‌آورد.

عوامل مختلفي مي‌توانند روي روند شرطي شدن كلاسيك تأثير بگذارند

روند شرطي شدن كلاسيك در روانشناسي رفتاري

طي بخش اول روند شرطي شدن كلاسيك كه به عنوان اكتساب شناخته مي‌شود، واكنش‌ها ايجاد و تقويت مي‌شوند. عواملي مانند شدت محرك و زمان‌بندي عرضه‌ي آن مي‌توانند نقشي مهم در سرعت شكل‌گيري وابستگي بازي كنند.

هنگامي كه وابستگي‌اي از بين مي‌رود، به آن خاموشي مي‌گويند كه باعث مي‌شود كه رفتار به تدريج تضعيف شود يا از بين برود. عواملي مانند قدرت واكنش اصلي مي‌توانند در سرعت از بين رفتن آن نقش داشته باشند. براي نمونه، هرچه يك واكنش به مدت طولاني‌تري شرطي شده باشد، از بين رفتن آن مدت بيشتري طول خواهد كشيد.

يادگيري مي‌تواند از طريق تشويق و تنبيه نيز انجام گيرد

يادگيري از طريق تنبيه - روانشناسي رفتاري

رفتارگرايي به نام «بي.اف.اسكينِر»، شرطي شدن عامل را به صورت روندي كه در آن يادگيري مي‌تواند از طريق تقويت و تنبيه انجام شود، توصيف مي‌كند. به طور ويژه‌تر، با شكل‌گيري يك وابستگي ميان يك رفتار خاص و پيامدهاي آن رفتار، شما آموزش مي‌بينيد. براي نمونه، اگر والدين هر بار كه فرزندشان اسباب‌بازي‌هايش را جمع مي‌كند، او را تشويق كنند، رفتار مطلوب همواره تقويت مي‌شود. در نتيجه، فرزند براي جمع و جور كردن به‌هم‌ريختگي‌ها مشتاق‌تر خواهد شد.

برنامه‌ريزي تقويت براي يادگيري مهم است

تشويق براي يادگيري ـ روانشناسي رفتاري

اين روند نسبتا ساده به نظر مي‌رسد. فقط رفتاري را مشاهده كنيد و سپس تشويق يا تنبيه كنيد. با اين حال، اسكينِر دريافت كه زمان‌بندي اين تشويق‌ها و تنبيه‌ها تأثير مهمي در سرعت ايجاد يك رفتار جديد و قدرت واكنش متناظر با آن دارد.

تقويت مستمر شامل تشويق لحظه به لحظه‌ي يك رفتار است و اغلب در ابتداي روند شرطي شدن عامل به كار مي‌رود. اما همانطور كه رفتار آموزش داده مي‌شود، برنامه مي‌تواند به يكي از تقويت‌هاي جزئي روي آورد. اين يعني پس از چند واكنش يا پس از گذشت مدت زمان مشخصي تشويق انجام شود. گاهي تقويت جزئي با برنامه‌اي هميشگي و ثابت انجام مي‌شود. اما در موارد ديگر، تعداد غيرقابل پيش‌بيني‌ و متغيري واكنش بايد ديده شود يا زمان متغيري بايد بگذرد تا تقويت صورت گيرد.

انديشمندان متعددي روي روانشناسي رفتاري تأثير گذاشته‌اند

روانشناسي رفتاري - جان بي. واتسن، روانشناس آمريكايي
جان بي. واتسن، روانشناس آمريكايي

علاوه بر آنهايي كه تا اينجا نام برده شد، تعدادي نظريه‌پرداز و روانشناس مهم نيز بودند كه تأثيرات ماندگاري روي روانشناسي رفتاري گذاشته‌اند. در اين ميان، «ادوارد ثورندايك» روانشناس پيشروي آمريكايي، «قانون اثر» را توصيف كرد و «كلارك هال»، روانشناس آمريكايي، «نظريه‌ي يادگيري» را ارائه داد.

تعداد زيادي روش‌هاي درماني وجود دارند كه ريشه در روانشناسي رفتاري دارند

روش‌هاي درماني زيادي از روانشناسي رفتاري مشتق شده‌اند.

گرچه پس از دهه‌ي ۱۹۵۰، روانشناسي رفتاري بيشتر به عنوان يك علم پس‌زمينه‌اي در نظر گرفته مي‌شود، اما اصول اوليه‌ي آن همچنان مهم هستند. حتي امروزه «تحليل رفتار» اغلب به عنوان يك روش درماني براي كمك به كودكان اُتيسمي و عقب‌مانده براي كسب مهارت‌هاي تازه به كار مي‌رود. اين كار اغلب شامل روندهايي مانند شكل‌دهي (كه در آن تقريب‌هاي نزديك به رفتار مطلوب تشويق مي‌شوند) و زنجير كردن (تقسيم كردن يك كار به بخش‌هاي كوچك‌تر و سپس آموزش و زنجير كردن گام‌هاي متوالي به هم) مي‌شود. ساير روش‌هاي رفتاردرماني شامل درمان ناسازگاري، حساسيت‌زدايي منظم، اقتصاد رمزي، مدل‌سازي و مديريت احتمال مي‌شود.

روانشناسي رفتاري نقاط قوتي دارد

رفتارگرايي بر پايه‌ي رفتارهاي قابل مشاهده است. بنابراين گاهي كمّي‌سازي و جمع‌آوري داده‌ها در هنگام انجام پژوهش راحت‌تر است. روش‌هاي درماني مؤثر مانند مداخله‌ي رفتاري شديد، تحليل رفتاري، اقتصاد رمزي و آموزش تجربي مجزا همگي ريشه در رفتارگرايي دارند. اين روش‌ها اغلب در تغيير رفتارهاي ناهنجار و آسيب‌رسان، هم در كودكان و هم در بزرگسالان بسيار مفيد هستند.

روانشناسي رفتاري نقاط ضعفي هم دارد

نقاط ضعف و نقاط قوت روانشناسي رفتاري

منتقدين بسياري در اين باره بحث مي‌كنند كه رفتارگرايي يك روش تك‌بعدي براي درك رفتار انسان است. آنها بيان مي‌كنند كه نظريه‌هاي رفتاري، اراده‌ي آزاد و تأثيرات دروني مانند حالت‌ها، انديشه‌ها و احساسات را به حساب نمي‌آورند. همچنين اين سبك فكري ساير انواع يادگيري را كه بدون استفاده از تشويق و تنبيه صورت مي‌گيرند، به حساب نمي‌آورد. به علاوه، انسان و حيوانات مي‌توانند رفتار خود را در هنگام دريافت اطلاعات جديد اصلاح كنند، حتي اگر آن رفتار از طريق تشويق و تقويت تثبيت شده باشد.

روانشناسي رفتاري از ديدگاه‌هاي ديگر متفاوت است

يكي از فوايد اصلي رفتارگرايي اين است كه به پژوهشگران اين امكان را داده است تا رفتارهاي قابل مشاهده را به روشي علمي و منظم بررسي كنند. هرچند بسياري از انديشمندان بر اين باور بودند كه اين سبك فكري به دليل ناديده گرفتن برخي از تأثيرات با‌اهميت روي رفتار، كمبودهايي دارد. براي نمونه، «فرويد» معتقد بود كه رفتارگرايي به دليل به حساب نياوردن انديشه‌هاي ذهني ناخودآگاه، احساسات و آرزوهايي كه كارهاي انسان را تحت تأثير قرار مي‌دهند، دچار شكست شده است. انديشمندان ديگر مانند «كارل راجِرز» و ديگر روانشناسان انسان‌گرا عقيده داشتند كه رفتارگرايي بسيار خشك و بسيار محدود است و در مد نظر قرار دادن وساطت‌هاي شخصي شكست خورده است.

اخيرا روانشناسي زيست‌شناسي بر قدرت مغز و بازي‌هاي ژنتيكي روي تعيين و تأثيرگذاري بر اعمال انسان تأكيد كرده است. روش ادراكيِ روانشناسي روي روندهاي رواني مانند انديشيدن، تصميم‌گيري، زبان و حلِ‌ مسئله تمركز دارد. در هر دو مورد، رفتارگرايي اين روندها و تأثيرات را به نفع بررسي فقط و فقط رفتارهاي قابل مشاهده ناديده مي‌گيرد.

نكته‌ي آخر

يكي از نقاط قوت برجسته‌ي روانشناسي رفتاري توانايي مشاهده‌ و اندازه‌گيري واضح رفتارها است. نقاط ضعف اين روش شامل شكست در بررسي روندهاي شناختي و زيست‌شناسي كه روي اعمال انسان تأثير دارند، مي‌شود. در حالي كه روش رفتاري ممكن است نيروي غالبي نباشد كه زماني بوده است، هنوز هم اثر بزرگي روي درك روانشناسي انسان دارد. روند شرطي شدن به تنهايي براي درك بسياري از انواع مختلف رفتارها، از چگونگي يادگيري انسان گرفته تا پيشرفت‌هاي زبان، به كار گرفته شده است.

اما شايد بزرگ‌ترين سهم روانشناسي رفتاري در كاربردهاي عملي آن نهفته باشد. روش‌هاي آن مي‌تواند در اصلاح رفتارهاي مسئله‌ساز و تشويق واكنش‌هاي مثبت‌تر و سازنده‌تر نقش مهمي داشته باشد. بيرون از روانشناسي، والدين، معلمان و مربيان حيوانات و بسياري افراد ديگر از اصول اوليه‌ و پايه‌اي رفتاري براي كمك به آموزش رفتارهاي جديد و از بين بردن رفتارهاي ناخواسته و نامطلوب استفاده مي‌كنند.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.