سايت روانشناسي

خدمات و مشاوره در زمينه سلامت

روانشناسي شخصيت وشخصيت شناسي

۵۰ بازديد

روانشناسي شخصيت چيست؟

در رشته روانشناسي شخصيت، ابعاد مختلف شخصيت، جنبه هاي ادراكي، هيجاني، ارادي و بدني افراد و چگونگي سازگاري فرد با محيط مورد مطالعه قرار مي گيرد.

دانشجويان رشته روانشناسي شخصيت به مطالعه  الگوهاي خاص تفكر، احساسات و رفتار كه هر فرد را از ديگري متمايز مي‌كند، مي‌پردازند. اين روان‌شناسان معمولاً در محيط علمي به عنوان مدّرس يا پژوهشگر فعاليت مي‌كنند.

 

شخصيت شناسي

در روانشناسي شخصيت، تعاريف مختلفي از شخصيت ارائه شده است كه هر يك بر وجهي از شخصيت تأكيد كرده‌اند. هيلگارد شخصيت را «الگوهاي رفتار و شيوه‌هاي تفكر كه نحوه سازگاري شخص را با محيط تعيين مي‌كند» تعريف كرده است در حالي كه برخي ديگر «شخصيت» را به ويژگيهاي «پايدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ويژگيهايي كه با ثبات و پايداري داشتن مشخص هستند و باعث پيش بيني رفتار فرد مي‌شوند» تعريف مي‌كنند.

 

شخصيت (Personality) از ريشه لاتين (Persona) كه به معني «نقاب و ماسك» است گرفته شده است و اشاره به ماسك و نقابي دارد كه بازيگران يونان و روم قديم بر چهره مي‌گذاشتند و اين تعبير تلويحا به اين موضوع اشاره دارد كه «شخصيت هر فرد ماسكي است كه او بر چهره خود مي‌زند تا وجه تمايز (تفاوت) او از ديگران باشد». شخصيت به همه خصلتها و ويژگيهايي اطلاق مي‌شود كه معرف رفتار يك شخص است، از جمله مي‌توان اين خصلتها را شامل انديشه، احساسات، ادراك شخص از خود، وجهه نظرها، طرز فكر و بسياري عادات دانست. اصطلاح ويژگي شخصيتي به جنبه خاصي از كل شخصيت آدمي اطلاق مي‌شود.

 

نظري اجمالي به تعاريف شخصيت شناسي، نشان مي‌دهد كه تمام معاني شخصيت را نمي‌توان در يك نظريه خاص يافت. براي مثال كارل راجرز شخصيت را يك خويشتن سازمان يافته دايمي مي‌دانست كه محور تمام تجربه‌هاي وجودي بود. يا گوردن آلپورت شخصيت را مجموعه عوامل دروني كه تمام فعاليت‌هاي فردي را جهت مي‌دهد تلقي كرده است. واتسن شخصيت را مجموعه سازمان يافته‌اي از عادات مي‌پنداشت و زيگموند فرويد، عقيده داشت كه شخصيت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.

 

شخصيت چيست؟ 

شخصيت تشكيل شده است از الگوهاي ويژه فكري، احساسي و رفتاري كه هر فرد را از افراد ديگر متمايز مي‌سازد. شخصيت، سرچشمه دروني دارد و در طول حيات، تقريباً پايدار باقي مي‌ماند. 

روان‌شناسي شخصيت، ويژگي‌هاي يگانه افراد و نيز مشابهت‌ها بين گروه‌هايي از افراد را مورد مطالعه قرار مي‌دهد.

 

ويژگي‌هاي شخصيت

شخصيت، سازمان يافته و سازگار است.

شخصيت، هر چند پديده‌اي رواني است امّا تحت تاثير فرايندها و نيازهاي بيولوژيك قرار دارد.

شخصيت باعث پديدآمدن رفتارها مي‌گردد.

شخصيت از طريق افكار، احساسات، رفتارها و بسياري چيزهاي ديگر نمود مي‌يابد.

 

شخصيت از ديدگاه روانشناسي

ديدگاه روانشناسي در مورد «شخصيت» چيزي متفاوت از ديدگاههاي «مردم و جامعه» است در روانشناسي شخصيت افراد به گروههاي «با شخصيت و بي‌شخصيت» يا«شخصيت خوب و شخصيت بد» تقسيم نمي‌شوند؛ بلكه از نظر اين علم همه افراد داراي «شخصيت» هستند كه بايد به صورت «علمي» مورد مطالعه قرار گيرد اين ديدگاه باعث پيدايش نظريه‌هاي متعددي از جمله : نظريه روانكاوي كلاسيك ، نظريه روانكاوي نوين ، نظريه انسان گرايي، نظريه شناختي، نظريه يادگيري اجتماعي و … » در حوزه مطالعه روانشناسي شخصيت شده است.

 

ماهيت شخصيت و انسان

يكي از جنبه‌هاي با اهميت در «روانشناسي شخصيت» كه در «نظريه‌هاي شخصيت» منعكس شده است برداشت يا تصوري است كه از ماهيت «انسان و شخصيت او» ارائه شده است (يا مي‌شود). اين سوالها با ويژگي اصلي انسان ارتباط برقرار مي‌كنند و همه مردم (شاعر ، هنرمند ، فيلسوف ، تاجر ، فروشنده و …) همواره به روش هاي مختلف به اين سوالها پاسخ مي‌دهند؛ بطوري كه مي‌توانيم بازتاب همه جانبه آنها را در «كتابها ، تابلوهاي نقاشي ، و در رفتار و گفتارشان» ببينيم و روانشناسي شخصيت و نظريه پردازان اين حوزه نيز از آن مستثني نيستند.

 

تاريخچه مطالعه روان‌شناسي شخصيت

تاريخچه مطالعه روان شناسي شخصيت به زمان يونان باستان بر مي گردد. كوشش دانشمندان براي توصيف و طبقه‌بندي منش آدمي را مي‌توان در يونان باستان رديابي كرد. در عهد باستان، تفاوت افراد را از نظر خلق و مزاج به غلبه يكي از مزاج‌هاي چهارگانه (خون، صفراي سياه، بلغم و صفراي زرد) نسبت مي‌دادند و بر اين اساس، افراد را به چهار سنخ يا تيپ شخصيتي: دموي ‌مزاج، سوداوي ‌مزاج(ماليخوليايي)، بلغمي‌ مزاج و صفراوي ‌مزاج طبقه‌بندي مي‌كردند. بدين ترتيب، ضمن اين‌كه افراد به سنخ‌هاي مختلف شخصيتي طبقه‌بندي مي‌شدند علت تفاوت‌هاي فردي نيز توجيه مي‌شد. اين نظريه شخصيت تا قرن 19 هم‌ چنان دوام يافت.

 

نظريه‌هاي شخصيت، طي دوران شكل‌گيري خود مانند هر پديده ديگري تحت تاثير عوامل مختلف تاريخي قرار گرفته‌اند. از آن ميان، چهار عامل نقش موثري داشته‌اند كه عبارتند از: پيشرفت طب باليني اروپا، روش‌هاي روان‌سنجي، روان‌شناسي رفتارگرايي و روان‌شناسي گشتالت. علاوه بر اين عوامل تاريخي، عوامل معاصر موجود نيز در روان‌شناسي شخصيت تاثير گذاشته‌اند. از جمله اين عوامل مي‌توان از پيدايش يا تكامل رشته‌هايي مانند روان‌شناسي ميان‌فرهنگي، فرايندهاي شناختي، روان‌شناسي در پهنه زندگي(تمام مدت عمر) و انگيزش نام برد.

 

روان‌شناسان شخصيت براي مطالعه و تحقيق، از چهار نوع داده استفاده مي‌كنند كه عبارتند از: داده‌هاي مربوط به سوابق زندگي فرد، داده‌هاي جمع‌آوري شده توسط مشاهده‌گر، داده‌هاي حاصل از آزمون‌ها و داده‌هاي حاصل از گزارش‌هاي شخصي. هر يك از روان‌شناسان شخصيت، نوعي از اين داده‌ها را ترجيح مي‌دهند. اما همه آن‌ها در مورد فايده بالقوه هر يك از انواع چهارگانه داده‌ها ترديدي ندارند.

 

نظريه هاي شخصيت,روان شناسي شخصيت,مطالعه شخصيت

تاريخچه مطالعه روانشناسي شخصيت به زمان يونان باستان بر مي گردد.

 

مطالعه شخصيت 

روش‌هاي چندي براي مطالعه شخصيت وجود دارد. هر روش داراي نقاط قوت و ضعف خاص خود است:

روش‌هاي تجربي: در اين روش‌ها پژوهشگر متغيرهاي مورد نظرش را كنترل و دستكاري مي‌كند و نتايج را مي‌سنجد. اين علمي‌ترين روش تحقيق است، امّا پژوهش‌هاي تجربي، هنگامي كه مطالعه جنبه‌هايي از شخصيت نظير انگيزه‌ها، هيجانات و تمايلات مورد نظر باشد، ممكن است بسيار پيچيده باشد.

 

مطالعات موردي و روش‌هاي خود-گزارشي: اين روش بر تحليل عميق فرد و همچنين اطلاعات فراهم شده از فرد تكيه دارد. مطالعات موردي به شدّت وابسته به تفسير مشاهده كننده است در حالي كه روش‌هاي خود-گزارشي به حافظه فرد مورد نظر بستگي دارد. به اين دليل، اين روش‌ها بسيار ذهني هستند و تعميم يافته‌ها به جامعه‌اي بزرگتر دشوار است.

 

تحقيقات باليني: اين روش بر اطلاعات جمع‌آوري شده از بيماران بستري، در طول دوره درمان تكيه دارد. بسياري از نظريه‌هاي مربوط به شخصيت بر پايه اين نوع پژوهش قرار دارد امّا به دليل آن كه موضوعات تحقيق، منحصر به فرد و نشانگر رفتار نابهنجار هستند، اين تحقيق بسيار ذهني است و تعميم آن دشوار است.

 

نظريه‌هاي شخصيت

نظريه‌هاي بيولوژيك: رويكردهاي بيولوژيك، عوامل ژنتيكي را مسئول شخصيت مي‌شناسند. پژوهش‌هايي كه بر روي وراثت به عمل آمده، وجود ارتباط بين عوامل ژنتيكي و ويژگي‌هاي شخصيتي را نشان مي‌دهد. يكي از معروف‌ترين نظريه‌پردازان بيولوژيك، هانس آيزنِك است كه بين جنبه‌هاي شخصيتي و فرايندهاي بيولوژيك ارتباط برقرار كرد. براي مثال، آيزنك چنين عنوان كرد كه افراد درون‌گرا داراي تحريك مغزي بالايي هستند و اين امر آن‌ها را به سوي اجتناب از تحريك هدايت مي‌كند. از سوي ديگر، آيزنك عقيده داشت كه برون‌گراها داراي تحريك مغزي كمي هستند و اين امر باعث مي‌شود كه به دنبال تجربيات تحريكي بروند.

 

نظريه‌هاي رفتاري: نظريه‌هاي رفتاري، شخصيت را حاصل تعامل بين فرد و محيط مي‌دانند. نظريه‌پردازان رفتاري، به مطالعه رفتارهاي قابل مشاهده و اندازه‌پذير مي‌پردازند و نظريه‌هايي كه افكار و احساسات دروني را به حساب مي‌آورند، رد مي‌كنند. اسكينر و آلبرت بندورا از جمله نظريه‌پردازان رفتاري هستند.

 

نظريه‌هاي روان پويشي: نظريه‌هاي روان‌پويشي شخصيت به شدّت تحت تأثير كارهاي زيگموند فرويد است و بر تأثير ذهن ناهشيار (ناخودآگاه) و تجربيات كودكي بر روي شخصيت تأكيد دارد. نظريه‌هاي روان‌پويشي شامل «نظريه مرحله رواني-جنسي» فرويد و «مراحل رشد رواني-اجتماعي» اريكسون است.

 

فرويد عقيده داشت كه سه مؤلفه سازنده شخصيت عبارتند از نهاد، خود و فراخود. نهاد، مسئول كليه نيازها و اميال است در حالي كه فراخود، مسئول اخلاقيات و ايده‌آل‌ها مي‌باشد. و خود، بين درخواست‌هاي نهاد، فراخود و واقعيت در نوسان است. 

 

اريكسون عقيده داشت كه شخصيت در طي يك سري از مراحل پيشرفت مي‌كند و در هر مرحله برخي تناقض‌ها بروز مي‌كند. موفقيت در هر مرحله به غلبه موفقيت‌آميز بر اين تناقض‌ها بستگي دارد.

 

نظريه‌هاي انسان‌گرايانه: نظريه‌هاي انسان‌گرايانه بر اهميت اراده آزاد و تجربيات فردي در رشد شخصيت تأكيد دارد. اين نظريه پردازان بر مفهوم خود-شكوفايي كه نيازي فطري براي رشد شخصي است تأكيد مي‌نمايند. از جمله اين نظريه‌پردازان مي‌توان به كارل راجرز و آبراهام مزلو اشاره كرد.

 

 

 

مديتيشن

۵۱ بازديد

مديتيشن، درون‌پويي يا مراقبه به طور كلي فنون تسلط بر ذهن است. به گفته معتقدان اين روش، هدف مراقبه تربيت و كنترل ذهن توسط تكنيك‌هاي درون‌نگرانه براي رسيدن به شادي آگاهي و آرامشي عميق و طولاني و غير وابسته به غير است. مديتيشن به معناي متمركز كردن ذهن است. اين تمركز ميتواند بر روي يك صدا، عبارت يا دعا، شئ، تصوير، آگاهي از خويشتن، نحوه تنفس، فرائض ديني و... صورت گيرد. هدف از اين كار آگاهي از لحظه حال، رسيدن به آرامش، و كاهش استرس است. مديتيشن موجب ارتقاي شخصيت و رشد روحاني و معنوي مي شود.

بهداشت رواني چيست

۷۷ بازديد

سازمان بهداشت جهاني ، بهداشت رواني را اينگونه تعريف مي‌كند: "بهداشت رواني در درون مفهوم كلي بهداشت قرار دارد و بهداشت رواني يعني توانايي كامل براي ايفاي نقش‌هاي رواني و جسمي، بهداشت رواني به معناي نبود بيماري يا عقب ماندگي نيست." بهداشت رواني به طور كلي براي اطلاق به كسي به كار مي رود كه در سطح بالايي از سازگاري و انطباق رفتاري و هيجاني قرار دارد، نه صرفاً كسي كه بيمار رواني نيست. مفهوم بهداشت رواني شامل آسايش ذهني، احساس خودتوان‌مندي، خودمختاري، كفايت، درك هم بستگي بين نسلي و شناخت توانايي خود در محقق ساختن ظرفيت‌هاي عقلي و هيجاني خويش است. به گونه‌اي ديگر مي‌توان گفت: بهداشت روان حالتي از رفاه است كه در آن فرد توانايي‌هايش را باز مي‌شناسد و قادر است با استرس‌هاي معمول زندگي مدارا كند، از نظر شغلي مفيد و سازنده باشد، براي اجتماع خود نقشي ايفا كند و با ديگران مشاركت و همكاري داشته باشد. سلامت روان شامل افزايش توانايي‌هاي افراد و جامعه و قادرسازي آن‌ها در دستيابي به اهداف مورد نظر مي‌باشد.

خويشتن ارماني چيست

۵۳ بازديد

يكي از جنبه هاي خويشتن, خويشتن آرماني است يعني آن تصوري كه مي خواهيم باشيم بنابراين هر چه خويشتن آرماني به خويشتن واقعي نزديك تر باشد, اضطراب بالقوه كاهش مي يابد. و فرد راضي تر و خشنود تر خواهد بود. هر چه ناهماهنگي بين خودهاي واقعي و آرماني بيشتر باشد عزت نفس كمتر و ميزان ناسازگاريي بيشتر خواهد بود. خويشتن آرماني يعني آن نوع خودپنداره اي كه انسان دوست دارد از خود داشته باشد. اين خود شامل تمام آن ادراكات و معاني مي شود كه بالقوّه با خويشتن او هماهنگ و مرتبطند. گرچه خويشتن دايم تغيير مي كند، اما هميشه در هر خود، نوعي سازمان، هماهنگي و شكل يافتگي خاص وجود دارد. خودپنداره شخص جرياني آگاهانه، مداوم و نسبتاً ثابت است و فرد براي آن ها ارزش زيادي قايل است.

خود كارامدي چيست

۵۳ بازديد

مفهوم «خود-كارآيي» در مركز نظريه شناخت اجتماعي آلبرت بَندورا، روان‌شناس معروف، قرار دارد. به گفته آلبرت بندورا، خود-كارآيي عبارت است از: «اعتقاد يك نفر به قابليت‌هاي خود در سازماندهي و انجام يك رشته فعاليت‌هاي مورد نياز براي مديريت شرايط و وضعيت‌هاي مختلف». به عبارت ديگر، خود-كارآيي، اعتقاد يك فرد به توانايي خود جهت موفق شدن در يك وضعيت خاص است. به عقيده بندورا اين اعتقاد، عامل تعيين كننده چگونگي تفكر، رفتار و احساس افراد است. خودكارآمدي يك توانايي است كه در آن مهارتهاي رفتاري ، عاطفي ، اجتماعي و شناختي بايد سازماندهي شده و براي اهداف بي شمار بطور موثر هماهنگ شوند. مشاهده موفقيت ديگران در انجام يك كار، منبعي مهم براي ايجاد حس خود-كارآيي است. به گفته بندورا: «مشاهده اين كه آدم‌هاي مشابه خودمان با تلاش پيگير به دستاوردهاي موفقي نائل مي‌شوند اين اعتقاد را در مشاهده‌گر تقويت مي‌كند كه او نيز داراي قابليت‌هايي است كه مي‌تواند از عهده فعاليت‌هاي مشابه به نحو موفقيت‌آميزي برآيد.

عزت نفس

۶۹ بازديد

خودبيني يا عزت نفس، اصطلاحي در روانشناسي است كه براي بازتاب ارزيابي يا برآورد يك فرد از ارزش خود مي‌باشد. عزت نفس، باور و اعتقادي است كه فرد، درباره ارزش و اهميت خود دارد. به باوركارل راجرز تمامي انسان‌ها به حرمت نفس و عزت نفس نيازمند مي‌باشند. در درجهٔ نخست، عزت نفس نشان دهندهٔ احترامي مي‌باشد كه ديگران براي ما قائل هستند. همه افراد, صرف نظر از سن, جنسيت, زمينه فرهنگي, جهت و نوع كاري كه در زندگي دارند, نيازمند عزت نفس هستند. عزت نفس واقعاً بر همه سطوح زندگي اثر مي گذارد. در حقيقت بررسي هاي گوناگون روان شناسي حاكي از آن است كه چنانچه نياز به عزت نفس ارضا نشود, نيازهاي گسترده تر نظير نياز به آفريدن پيشرفت و يا درك استعداد بالقوه محدود مي ماند.

انگيزش چيست

۷۰ بازديد

 انگيزش به مجموعه عامل‌هايي كه مردم را وا مي‌دارد به روش خاص رفتار و تلاش كنند تا به هدفهاي مورد نظر دست يابند انگيزش مي گويند. انگيزش علت رفتارها است. انگيزش به عوامل موجود در يك فرد اشاره دارد كه رفتار را در جهت يك هدف فعال مي‌سازند. پديده انگيزش، غالبا به علل رفتار و تعبير و تفسير انسان از رفتارهاي گوناگون توجه دارد. روان‌شناسان معتقدند، مسائل اساسي كه در روان‌شناسي انگيزش مطرح مي‌شود، عبارتند از اينكه: چرا رفتار خاصي پديد مي‌آيد ؟ چرا رفتار هدفدار است؟ چرا رفتار معيني براي مدت زماني طولاني ادامه مي‌يابد؟ اصطلاح انگيزش را مي‌توان به عنوان عامل نيرو دهنده، هدايت‌كننده و نگهدارنده رفتار تعريف كرد.

تصوير سازي در روانشناسي چيست

۶۳ بازديد

تصوير سازي يك مهارت رواني است كه در آن تصاوير ذهني مثبت و آشكاري در مغز ايجاد و يا باز سازي مي شود . تصوير سازي يعني انديشيدن به يك موضوع خاص. در واقع وقتي به چيزي فكر ميكنيم داريم تصويري از آن را در ذهن مي سازيم و درك مفهوم بدون تصوير ذهني از آن مفهوم صورت نمي گيرد. تصوير سازي ذهني يعني متمركز كردن انرژي فكر روي موضوعي ويژه با هدفي خاص؛ استفاده از تمام حواس براي خلق يا بازآفريني يك تجربه درذهن و ديدن چنين تصويري با چشم ذهن. نكته بسيار مهمي كه بايد دانست اين است كه تصويرسازي ذهني براساس خلاقيت است و نه براساس هوش. اگر چه ممكن است تمام افراد بشر با هوش نباشنند ولي همگي خلاق هستند . بنابراين اين روش براي تمام افراد و تمام سنين موثر است و كاربرد دارد .شايد بتوان اين تعريف را بعنوان ساده ترين بيان در مورد تصويرسازي ذهني ارايه داد: ديدن چيزي با چشم ذهن. تصوير چشمي حاصل حس بينايي است و خطاي باصره به اين معني است كه گاهي نمي بينيم و يا اشتباه مي بينيم. پس چشم خطا مي كند و ديدن بدون دقت دليل اين خطا است.ولي چشم ذهن بسيار دقيق است و هرگز خطا نمي كند يادگيري يك مفهوم با چشم سر وقت گير و نياز به تكرار زياد دارد ولي با چشم ذهن مي توان يك مفهوم را در يك ثانيه به حافظه بلند مدت فرستاد. چشم سر محدود است يعني ما تنها در صورتي كه شيئ پيش چشم ما حضور داشته باشد مي توانيم ببينيم ولي با چشم ذهن مي توانيم شيئي را مشاهده كنيم كه واقعيت خارجي ندارد و بالاتر اينكه مي توانيم چنين شيئي را ابداع و به بازار عرضه كنيم. چشم سر تنها مي تواند مشخصات و مختصات موجود و واقعي يك شيئ را نشان دهد ولي چشم ذهن مي تواند دهها ويژگي ديگر رابراي آن شئ خلق كند (مثلا مي تواند رنگ و عطر و طعم و بو به چيزي بيافزايد در حالي كه آن چيز در عالم واقع اصلا داراي چنين ويژگيهايي نيست. تصوير چشمي با حواس پرتي همراه است ولي تصوير ذهني تمركز، خنده و شادي ، اعتماد به نفس و ابداع و اختراع مي آورد. تصويرسازي ذهني موجب ضخيم شدن قشر مخ مي شود و اين امر از فراموشي و آلزايمر جلوگيري مي كند. مهمترين دليل بر برتري تصوير ذهني اين است كه امكان ندارد كسي بگويد : قيافه شما را فراموش كرده ام ولي اسمتان يادم هست! در عصر ارتباطات و اطلاعات كه ما بمباران تصويري مي شويم ذهن تنبل شده و از مطالعه فرار مي كنيم و از انديشيدن مي ترسيم. فعال كردن چشم ذهن مي تواند راهي باشد براي حل اين مشكل. از جمله امتيازات منحصر بفرد آن اين است كه در هنگام تصوير سازي، ذهن ما از آينده و گذشته جدا شده ودر زمان حال قرار مي گيريم و همين امر موجب مي شود از بند غم و غصه و ترس و استرس رها شده و در حالت كاملا relax قرار بگيريم چرا كه در اين حالت فركانسهاي مغزي ما كند شده و به سطح آلفا (حالت بين خواب و بيداري ) بر مي گردد.

هويت جمعي چيست

۶۷ بازديد

هويت جمعي عبارت است از تعلق خاطر تعدادي از افراد به اموري مشترك با عنوان خاص، چنين تعلقي موجب احساس همبستگي و شكل گيري يك واحد جمعي مي شودكه با عنوان « ما » از ماهاي ديگر جدا مي شود. هويت جمعي به حس تعلق افراد به يك گروه (دسته‌جمعي) اشاره دارد. هويت جمعي از ديدگاه فرد، بخشي از هويت شخصي خود است. گاهي اوقات، احساس تعلق به يك گروه خاص مي‌تواند بقدري مستحكم و قوي باشد كه ابعاد ديگر هويتي فرد را تحت تأثير قرار دهد؛ تا حدي كه فرد حيات خويش را براي بقا و حفظ آن گروه به خطر مي‌اندازد. هويت جمعي به‌طوركلي به‌عنوان يك كاتاليزور براي تغيير در طول تاريخ شناخته‌شده است. اين مفهوم اشاره به بخشي از هويت مشترك با يك گروه بزرگ‌تر دارد كه آن را به‌عنوان يك احساس مشترك "ما" حول اهداف مشترك اجتماعي و يا سياسي استفاده مي‌كنيم. اين اهداف مشترك برآيند بخشي از حس مشترك گروه از هويت خويش است؛ و همچنين به تقويت حس همبستگي و هويت جمعي اين گروه كمك مي‌كند. اين تقويت متقابل بين هويت و اهداف ممكن است توضيح دهد كه قدرت فوق‌العاده‌اي موجب دگرگوني هويت جمعي در طول تاريخ توليدشده است. هويت جمعي ممكن است در اطراف بسياري از عوامل مختلف و يا تركيبي از عوامل، ازجمله طبقه، نژاد، قوميت، اتصال بومي به زمين، موقعيت مشترك افراد تحت ظلم و ستم، جنسيت، گرايش جنسي، غرور ملي، يا مذهب پيوند بخورد.

هويت اجتماعي چيست

۵۲ بازديد

هويت به ويژگي هايي اشاره دارد كه موجب تشخيص فرد مي­ گردد. بنابراين، هويت هر پديده‏اي، بيانگر هيئت و ماهيت وجودي ذات آن است. هويت اجتماعي(Identity Social) و گروهي، مجموعه ‏اي از خصوصيات و مشخصات اجتماعي، فرهنگي، رواني، فلسفي، زيستي و تاريخي همساني است كه بر يگانگي يا همانندي اعضاي آن دلالت مي‏كند و آن را در يك ظرف زماني و مكاني معين، به طور مشخص، قابل قبول و آگاهانه، از ساير گروه‏ها متمايز مي‌سازد. هويت اجتماعي خصلت يا خصيصه همه انسان‌ها به عنوان موجوداتي اجتماعي است و بر درك افراد از خود استوار بوده و ذاتي نيست؛ بلكه محصول توافق و عدم توافق ميان افراد است. آنچه يك گروه انساني را هويت مي‌بخشد، شباهتي است كه باعث تفاوت آن‌ها از گروه‌هاي ديگر مي‌شود. هويت اجتماعي افراد، براساس عضويت آنها در گروه‌هاي اجتماعي تعيين مي‌شود؛ زيرا هويت به وسيلۀ روابط ميان نيروهاي فرهنگي و اجتماعي ساخته مي‌شود.