روانشناسي شخصيت وشخصيت شناسي

خدمات و مشاوره در زمينه سلامت

روانشناسي شخصيت وشخصيت شناسي

۵۱ بازديد

روانشناسي شخصيت چيست؟

در رشته روانشناسي شخصيت، ابعاد مختلف شخصيت، جنبه هاي ادراكي، هيجاني، ارادي و بدني افراد و چگونگي سازگاري فرد با محيط مورد مطالعه قرار مي گيرد.

دانشجويان رشته روانشناسي شخصيت به مطالعه  الگوهاي خاص تفكر، احساسات و رفتار كه هر فرد را از ديگري متمايز مي‌كند، مي‌پردازند. اين روان‌شناسان معمولاً در محيط علمي به عنوان مدّرس يا پژوهشگر فعاليت مي‌كنند.

 

شخصيت شناسي

در روانشناسي شخصيت، تعاريف مختلفي از شخصيت ارائه شده است كه هر يك بر وجهي از شخصيت تأكيد كرده‌اند. هيلگارد شخصيت را «الگوهاي رفتار و شيوه‌هاي تفكر كه نحوه سازگاري شخص را با محيط تعيين مي‌كند» تعريف كرده است در حالي كه برخي ديگر «شخصيت» را به ويژگيهاي «پايدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ويژگيهايي كه با ثبات و پايداري داشتن مشخص هستند و باعث پيش بيني رفتار فرد مي‌شوند» تعريف مي‌كنند.

 

شخصيت (Personality) از ريشه لاتين (Persona) كه به معني «نقاب و ماسك» است گرفته شده است و اشاره به ماسك و نقابي دارد كه بازيگران يونان و روم قديم بر چهره مي‌گذاشتند و اين تعبير تلويحا به اين موضوع اشاره دارد كه «شخصيت هر فرد ماسكي است كه او بر چهره خود مي‌زند تا وجه تمايز (تفاوت) او از ديگران باشد». شخصيت به همه خصلتها و ويژگيهايي اطلاق مي‌شود كه معرف رفتار يك شخص است، از جمله مي‌توان اين خصلتها را شامل انديشه، احساسات، ادراك شخص از خود، وجهه نظرها، طرز فكر و بسياري عادات دانست. اصطلاح ويژگي شخصيتي به جنبه خاصي از كل شخصيت آدمي اطلاق مي‌شود.

 

نظري اجمالي به تعاريف شخصيت شناسي، نشان مي‌دهد كه تمام معاني شخصيت را نمي‌توان در يك نظريه خاص يافت. براي مثال كارل راجرز شخصيت را يك خويشتن سازمان يافته دايمي مي‌دانست كه محور تمام تجربه‌هاي وجودي بود. يا گوردن آلپورت شخصيت را مجموعه عوامل دروني كه تمام فعاليت‌هاي فردي را جهت مي‌دهد تلقي كرده است. واتسن شخصيت را مجموعه سازمان يافته‌اي از عادات مي‌پنداشت و زيگموند فرويد، عقيده داشت كه شخصيت از نهاد(ID)، خود(Ego) و فراخود(Super ego) ساخته شده است.

 

شخصيت چيست؟ 

شخصيت تشكيل شده است از الگوهاي ويژه فكري، احساسي و رفتاري كه هر فرد را از افراد ديگر متمايز مي‌سازد. شخصيت، سرچشمه دروني دارد و در طول حيات، تقريباً پايدار باقي مي‌ماند. 

روان‌شناسي شخصيت، ويژگي‌هاي يگانه افراد و نيز مشابهت‌ها بين گروه‌هايي از افراد را مورد مطالعه قرار مي‌دهد.

 

ويژگي‌هاي شخصيت

شخصيت، سازمان يافته و سازگار است.

شخصيت، هر چند پديده‌اي رواني است امّا تحت تاثير فرايندها و نيازهاي بيولوژيك قرار دارد.

شخصيت باعث پديدآمدن رفتارها مي‌گردد.

شخصيت از طريق افكار، احساسات، رفتارها و بسياري چيزهاي ديگر نمود مي‌يابد.

 

شخصيت از ديدگاه روانشناسي

ديدگاه روانشناسي در مورد «شخصيت» چيزي متفاوت از ديدگاههاي «مردم و جامعه» است در روانشناسي شخصيت افراد به گروههاي «با شخصيت و بي‌شخصيت» يا«شخصيت خوب و شخصيت بد» تقسيم نمي‌شوند؛ بلكه از نظر اين علم همه افراد داراي «شخصيت» هستند كه بايد به صورت «علمي» مورد مطالعه قرار گيرد اين ديدگاه باعث پيدايش نظريه‌هاي متعددي از جمله : نظريه روانكاوي كلاسيك ، نظريه روانكاوي نوين ، نظريه انسان گرايي، نظريه شناختي، نظريه يادگيري اجتماعي و … » در حوزه مطالعه روانشناسي شخصيت شده است.

 

ماهيت شخصيت و انسان

يكي از جنبه‌هاي با اهميت در «روانشناسي شخصيت» كه در «نظريه‌هاي شخصيت» منعكس شده است برداشت يا تصوري است كه از ماهيت «انسان و شخصيت او» ارائه شده است (يا مي‌شود). اين سوالها با ويژگي اصلي انسان ارتباط برقرار مي‌كنند و همه مردم (شاعر ، هنرمند ، فيلسوف ، تاجر ، فروشنده و …) همواره به روش هاي مختلف به اين سوالها پاسخ مي‌دهند؛ بطوري كه مي‌توانيم بازتاب همه جانبه آنها را در «كتابها ، تابلوهاي نقاشي ، و در رفتار و گفتارشان» ببينيم و روانشناسي شخصيت و نظريه پردازان اين حوزه نيز از آن مستثني نيستند.

 

تاريخچه مطالعه روان‌شناسي شخصيت

تاريخچه مطالعه روان شناسي شخصيت به زمان يونان باستان بر مي گردد. كوشش دانشمندان براي توصيف و طبقه‌بندي منش آدمي را مي‌توان در يونان باستان رديابي كرد. در عهد باستان، تفاوت افراد را از نظر خلق و مزاج به غلبه يكي از مزاج‌هاي چهارگانه (خون، صفراي سياه، بلغم و صفراي زرد) نسبت مي‌دادند و بر اين اساس، افراد را به چهار سنخ يا تيپ شخصيتي: دموي ‌مزاج، سوداوي ‌مزاج(ماليخوليايي)، بلغمي‌ مزاج و صفراوي ‌مزاج طبقه‌بندي مي‌كردند. بدين ترتيب، ضمن اين‌كه افراد به سنخ‌هاي مختلف شخصيتي طبقه‌بندي مي‌شدند علت تفاوت‌هاي فردي نيز توجيه مي‌شد. اين نظريه شخصيت تا قرن 19 هم‌ چنان دوام يافت.

 

نظريه‌هاي شخصيت، طي دوران شكل‌گيري خود مانند هر پديده ديگري تحت تاثير عوامل مختلف تاريخي قرار گرفته‌اند. از آن ميان، چهار عامل نقش موثري داشته‌اند كه عبارتند از: پيشرفت طب باليني اروپا، روش‌هاي روان‌سنجي، روان‌شناسي رفتارگرايي و روان‌شناسي گشتالت. علاوه بر اين عوامل تاريخي، عوامل معاصر موجود نيز در روان‌شناسي شخصيت تاثير گذاشته‌اند. از جمله اين عوامل مي‌توان از پيدايش يا تكامل رشته‌هايي مانند روان‌شناسي ميان‌فرهنگي، فرايندهاي شناختي، روان‌شناسي در پهنه زندگي(تمام مدت عمر) و انگيزش نام برد.

 

روان‌شناسان شخصيت براي مطالعه و تحقيق، از چهار نوع داده استفاده مي‌كنند كه عبارتند از: داده‌هاي مربوط به سوابق زندگي فرد، داده‌هاي جمع‌آوري شده توسط مشاهده‌گر، داده‌هاي حاصل از آزمون‌ها و داده‌هاي حاصل از گزارش‌هاي شخصي. هر يك از روان‌شناسان شخصيت، نوعي از اين داده‌ها را ترجيح مي‌دهند. اما همه آن‌ها در مورد فايده بالقوه هر يك از انواع چهارگانه داده‌ها ترديدي ندارند.

 

نظريه هاي شخصيت,روان شناسي شخصيت,مطالعه شخصيت

تاريخچه مطالعه روانشناسي شخصيت به زمان يونان باستان بر مي گردد.

 

مطالعه شخصيت 

روش‌هاي چندي براي مطالعه شخصيت وجود دارد. هر روش داراي نقاط قوت و ضعف خاص خود است:

روش‌هاي تجربي: در اين روش‌ها پژوهشگر متغيرهاي مورد نظرش را كنترل و دستكاري مي‌كند و نتايج را مي‌سنجد. اين علمي‌ترين روش تحقيق است، امّا پژوهش‌هاي تجربي، هنگامي كه مطالعه جنبه‌هايي از شخصيت نظير انگيزه‌ها، هيجانات و تمايلات مورد نظر باشد، ممكن است بسيار پيچيده باشد.

 

مطالعات موردي و روش‌هاي خود-گزارشي: اين روش بر تحليل عميق فرد و همچنين اطلاعات فراهم شده از فرد تكيه دارد. مطالعات موردي به شدّت وابسته به تفسير مشاهده كننده است در حالي كه روش‌هاي خود-گزارشي به حافظه فرد مورد نظر بستگي دارد. به اين دليل، اين روش‌ها بسيار ذهني هستند و تعميم يافته‌ها به جامعه‌اي بزرگتر دشوار است.

 

تحقيقات باليني: اين روش بر اطلاعات جمع‌آوري شده از بيماران بستري، در طول دوره درمان تكيه دارد. بسياري از نظريه‌هاي مربوط به شخصيت بر پايه اين نوع پژوهش قرار دارد امّا به دليل آن كه موضوعات تحقيق، منحصر به فرد و نشانگر رفتار نابهنجار هستند، اين تحقيق بسيار ذهني است و تعميم آن دشوار است.

 

نظريه‌هاي شخصيت

نظريه‌هاي بيولوژيك: رويكردهاي بيولوژيك، عوامل ژنتيكي را مسئول شخصيت مي‌شناسند. پژوهش‌هايي كه بر روي وراثت به عمل آمده، وجود ارتباط بين عوامل ژنتيكي و ويژگي‌هاي شخصيتي را نشان مي‌دهد. يكي از معروف‌ترين نظريه‌پردازان بيولوژيك، هانس آيزنِك است كه بين جنبه‌هاي شخصيتي و فرايندهاي بيولوژيك ارتباط برقرار كرد. براي مثال، آيزنك چنين عنوان كرد كه افراد درون‌گرا داراي تحريك مغزي بالايي هستند و اين امر آن‌ها را به سوي اجتناب از تحريك هدايت مي‌كند. از سوي ديگر، آيزنك عقيده داشت كه برون‌گراها داراي تحريك مغزي كمي هستند و اين امر باعث مي‌شود كه به دنبال تجربيات تحريكي بروند.

 

نظريه‌هاي رفتاري: نظريه‌هاي رفتاري، شخصيت را حاصل تعامل بين فرد و محيط مي‌دانند. نظريه‌پردازان رفتاري، به مطالعه رفتارهاي قابل مشاهده و اندازه‌پذير مي‌پردازند و نظريه‌هايي كه افكار و احساسات دروني را به حساب مي‌آورند، رد مي‌كنند. اسكينر و آلبرت بندورا از جمله نظريه‌پردازان رفتاري هستند.

 

نظريه‌هاي روان پويشي: نظريه‌هاي روان‌پويشي شخصيت به شدّت تحت تأثير كارهاي زيگموند فرويد است و بر تأثير ذهن ناهشيار (ناخودآگاه) و تجربيات كودكي بر روي شخصيت تأكيد دارد. نظريه‌هاي روان‌پويشي شامل «نظريه مرحله رواني-جنسي» فرويد و «مراحل رشد رواني-اجتماعي» اريكسون است.

 

فرويد عقيده داشت كه سه مؤلفه سازنده شخصيت عبارتند از نهاد، خود و فراخود. نهاد، مسئول كليه نيازها و اميال است در حالي كه فراخود، مسئول اخلاقيات و ايده‌آل‌ها مي‌باشد. و خود، بين درخواست‌هاي نهاد، فراخود و واقعيت در نوسان است. 

 

اريكسون عقيده داشت كه شخصيت در طي يك سري از مراحل پيشرفت مي‌كند و در هر مرحله برخي تناقض‌ها بروز مي‌كند. موفقيت در هر مرحله به غلبه موفقيت‌آميز بر اين تناقض‌ها بستگي دارد.

 

نظريه‌هاي انسان‌گرايانه: نظريه‌هاي انسان‌گرايانه بر اهميت اراده آزاد و تجربيات فردي در رشد شخصيت تأكيد دارد. اين نظريه پردازان بر مفهوم خود-شكوفايي كه نيازي فطري براي رشد شخصي است تأكيد مي‌نمايند. از جمله اين نظريه‌پردازان مي‌توان به كارل راجرز و آبراهام مزلو اشاره كرد.

 

 

 

شخصیت شناسی از روی چهره افراد

چهره خوانی و شناخت شخصیت

چهره خوانی : چهره خوانی به این معـنا است که شما فقط با با نگاه کردن به صورت اشخاص پی بـه خصوصیات اخلاقی و شخصیتی او ببرید.

چهره خوانی توسط مردم در اعصار مختلف انجام شده است و شناختن شخصیت افراد تنها از روی خصوصیات ظاهری ، صورت آنها مساله بسیار جالبی است، نکات ظریف و دقیق و پیچیدگی های بسیاری در علـم چـهـره خـوانـی وجـود دارد ولی من در اینجا به بیان نکات اصلی تر و مهمتر آن بسنده می کنم.

بشر در طول قرون متمادی سعی نموده تا با پیوند زدن خصـیصـه هـای صـورت افـراد بـه ویژگیهای شخصیتی، متوجه افکار و درون دیگران شود ، با گـذشـت سـالها علم چهره شناسی نیز گسترش یافته و به شاخه های مختلف تقسیم می شود.

 

نمونه هایی از علوم چهره خوانی عبارتند از : متوپوسکپی : علم پی بردن به درون آدمی از روی خطوط روی پیشانی ؛ فرنولوژی : علم جمجمه خوانی و مطالعه طرز تشکیل جمجمه ؛ فیزیـوگـنومی یا عـلم چـهره شـنـاسی ، موضوعی است که به آن خواهیم پرداخت ؛ این علم به ما می آموزد که چگونه از روی صورت و چهره افراد پی به شخصیت آنها ببریم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.